سلام عزیزم
دیروز پیشم بودی من مریض بودم ولی اومدم آموزشگاه تب و لرز داشتم تو اومدی عیادتم ۲ توکموپتم آوردی که من همون جا رو پله ها خوردمش چه حالی داد
همه چی داشت خوب پیش میرفت تا این که من اومدم بالا کار داشتم که تو زنگ زدی بیا پایین دو تا مرد اینجا من میترسم
بعدش گفتی ولش کن رفتن
ولی من دلشوره داشتم طاقت نیاوردم اومدم پایین
هرکاری کردم که ببرمت پیش ساسان گفتی نه دلیلشم نگفتی بهم من قاطی کردم سرت داد زدم توام ناراحت شدی
هیچ چیز هیچ چیز قدر این که به حرفم گوش ندی منو شاکی نمیکنه
من اومدم بالا و تو رفتی خونه
زود تعطیل کردم که با تو برم خونه اومدم ولی اومدم پایین هرچی دنبالت گشتم پیدات نکردم
زنگ زدم بهت گفتی داری میری خونه گفتم همون جا بمون تا من بیام
ناراحت بودی
یه کمیش تقصیر من بود نباس عصبی میشدم یه کمیم تقصیر تو بود که چرا به حرفام گوش ندادی
رفتی خونه دهنه مارو آسفالت کردی
هر چی بهت می گفتم آقا تقصیر من بود ببخشید مگه کوتاه میومدی
ما دو تا همدیگه رو خیلی دوس داریم ولی نمی دونم چرا مشکل زیاد داریم
می ترسم با هم ازدواج کنیم باهم نسازیم