سلام عزیزم
چند روز پیشم بودی منم یادم رفت بنویسم خیلی اذیتت کردم انقدر حال داد هی روسری تو در می آوردم بغلت می کردم
دیروزم پیشم بودی یه چیز جالب من از دست عصبانی بودم بابت حرفی که دیشبش زدی تو صبح زود اومدی پیشم دوستت نگار امتحان داشت توام باهاش اومدی خیلی تعجب کردم صبح زود اومدی
وقتی دیدی من از دست عصبانیم بوسم کردی واقعا تعجب کردم بعدش رفتی ، شانس اوردم همین که رفتی دایی جون اومد بعدش اس دادی کجا بیام منم گفتم برو طبقه دوم
اومدی رو طبقه دوم منم یه کمی عصبانیتمو روسر خالی کردم دیدم نه تو امروز سرحالی یه کوچولو ناراحت شدی ولی هی بوسم میکردی تو بغلم دراز میکشیدی کلا تو فک بودم ای بابا مریمو از اینکارا
منم خیلی سنگین اصلا بوست نکردم از ساعت ۹ شروع کردی به بوس و ... من تا ساعت ۱۳ تا دایی جون رفت خونه توام اومدی تو آموزشگاه
دیگه حس بوس کردن من شورع شد هی تو بوس میکردی هی من بوس میکردم خلاصه هرچی اوغده بوس کردن بود دیروز رو سرت خالی کردم
جان دادا چه حالی داد هروقت عشقم می کشید بوست میکردم
تازشم کلی ج ج خ کردم خیلی حال داد انقدر اذیتت کردم همش میگفتی خسته شدم ولی داشتی دورغ می گفتی هی ناز میکردی
یه کمی ام درباره خانوادم گفتم خندیدی البته سئتی هاشونو
دوستت مریم اومد آموزشگاه اتفاقی هم دیگه رودیدن خیلی خوشحال شدی کلی ام سر به سر اون گذاشتم خندیدیم
بعدش تو مریم رفتین ۲۰ دقیقه بعدش زنگیدی که کامران بیا من میخوام برم خونه تنهام حوصله ندارم
منم اومدم رفتیم به سمت کشوری از اون کوچه پس کوچه های که همیشه میریم ، یادته!!!
کلی ام حرف زدیم
تاکسی خونه شما دو نوع داره یکی شخصی که تو راه سوار میشی یکی ام خطی که تاکسیش زرد رنگه
تو بهم قول قول قول دادی که همیشه تاکسی زرد رو سوار بشی ولی دیروز زدی زیر قولت دیدم که سوار شخصی شدی اتفاقی دیدم انتظار داشتم بگی البته خواستی بگی و فهمیدم یادت رفت
امروز یه جوری که نفهمی به یادت میارم ببینم میگی یا نه؟؟
تاریخ : 1390/5/27
رنگشم به رنگه چشمات میکنم
اه خواستم به رنگ چشمات بکنم یادم نبود رنگ چشمات منحصر به فرد
دوســــــــــــــت دارم
خیــــــلی دوســــــــــت دارم
سلام عزیزم
دختر بد بد بد بد
دیروز با (س) رفتین پارک نوشیروانی خیلی اصرار کردی من بیام ولی نیومدم چراشم خودت خوب میدونی
۱ ساعت بعد دوباره زنگ زدی اصرار کردی باز من نیومدم گفتی پس ما داریم میریم خونه تو بیا باهم بریم باز گفتم نه ولی خیلی خواهش کردی من اومدم
با خودم گفتم عزیز امروز خوشحاله ناراحتش نکنم من اومد ولی نمیدونم چت بود جواب سلام منو ندادی
بدجوری حالم گرفته شد ازت پرسیدم چته هرچی پرسیدم حتئ منو نگاه نکردی ازاین اخلاقت متنفرم
خیلی کفری شدم تا خوده خونه باهات حرف نزدم انقدر حرص خوردم که تمام فکام درد گرفت
شب زنگ زدی منم کلی دعوات کردم تهش عذرخواهی کردی مثل همیشه منم تقریبا از دلم در اومد
این پستم به رنگ بنفش کردم خوشت میاد
تاریخ : ۱۳۹۰/۵/۲۰
دوســـــــت دارم
خیلی دوســــــــت دارم
سلام عزیزم
دیروز پیشم بود تازه روزه ام داشتی خانوم منی دیگه
انقدر دلم برات تنگ شده بود که نگو
زبون روزه بوست کردم نمیدونم ولی فکر کنم روزه ام باطله
تازه رفتم تو یه سایت دینی ازشون سوال پرسیدم که اگه کسی رو که دوسش دارم و قرار باهم ازدواج کنیم با زبون روزه ببوسم مشکل داره هنوز جواب ندادن
آخه بدجوری دلم برات تنگ شده بود
وقتی خودتی انادختی تو بغلم فهمیدم توام خیلی دلت تنگ شده بود
راستی چادری شدی انقدر انقدر انقدر خوشحالم که نگو و نپرسی
چادر خیلی بهت میاد خیلی باشخصیت و متین میشی
هنوز تو عمر ندیدم یکی چادر بزار به اندازه تو بهش بیاد تو اولین کسی هستی وقتی که چادر گذاشتی این همه زیبا شده بودی خدایش تاحالا ندیدم کسی رو
البته هنوز یه نمه آداب چادر گذاشتنو بلد نیستی
واقعا مومن شدن بهت میاد
شاید امروزم بیایی پیشم
این پست و به رنگ سبز میزارم چون دوس داری
تاریخ : ۱۹/۵/۱۳۹۰
دوســـــــــــــــــت دارم
خیـــــــــــلی دوســـــــــت دارم
آخ آخ یادم رفت
چی رو یادم رفت؟
اون روزی اومد بودی پیشم یادم رفت بنویسم
من از تهران برگشته بودم قرار بود شنبه بیام ولی تصادف کردم باعث شد یکشنبه بیام
توام شاکی تهرانو واسم کوفت کردی
هی تنه میزدی که تهران با دختر خاله هات خوش میگذرونی
انیارو میگم که وقتی داری می خونی یادت بیاد
ساعت 3 خوردی بود اومدی تو آموزشگاه من خیلی سرم شلوغ بود نشستی یکی باهم حرف زدی انقد دلم برات تنگ بود که نگو تو بدتر از من
همش دلم میخواست بوست کنم ولی نکردم آخه همیشه باید بزور بوست کنم
میدونم توام دلت واسه بوس کردنام تنگ شده بود(آخه خودت گقتی)ولی همش دوس داری من بزور بوست کنم یعنی نمیزاری اه اه اه
ساعت از 4 گذشت بهت گفتم برو پایین الان دایی میاد تو رفتی منم اومد ولی قبلش بهم گفتی تهران با دختر خاله هات خوش گذشت خیلی بهم برخورد تموم شد همین حرفت امروز برامون کوفت کرد
رفتی پایین منم اومد یه ذره باهات حرف زدم هر دو ناراحت بودیم بهت گفتم که دختر خاله هام تو بغل من بزرگ شدن مثل خواهر میمونن برام
ولی تهش بلدم که چه جوری و چی کار کنم تا باناراحتی نری از پیشم
فقط موندم تو حرف بد میزنی چرا من باید خوبش کنم
بگذریم دوست دارم دیگه
این پست رو برنگ نارنجی میکنم رنگی که میدونم دوست داری
تاریخ : 1390/5/12
دوســـــــــــــــــــــت دارم
خیلــــــی دوســــــــــــــــــت دارم
سلام عزیزم
دیروز تولدم بود چون میدونستم تو میایی خوشتیپ کردم خودمو موهامم فشن کردم چون میدونستم دوست داری
با (س) رفتین پارک قرار بود یه گل کاکتوس بدی بهش اون کاکتوس خیلی دوس داره
بعدش طرفای ساعت 6 اومدی پیشم خیلی خوش حال شدم
یه نایلکس دستت بود می دونستم کادوی تولدمه دل تو دلم نبود
بهم گفتی بیا این کادوی تولدت
بخدا انقد دلم می خواست بغلت کنم فشارت بدم مثل همیشه با ناز بگی بسه خفه شدم
انقد دلم می خواست بوست کنم ولی حیف (س)باهات بود
تو رفتی خونه من اومدم آموزشگاه سریع کادمو باز کردم و قتی دیدم چه جوری کادو پیچش کردی خدایش دل نداشتم بازش کنم
حق با بابات بود تو خیلی خوش سلیقه ای واقعا استعداد داری
بازش کردم کیف پول بود واقعا زیبا بود بوش کردم بوی چرم میداد فهمیدم که پول زیادی دادی
سعید اومد سریع بهش نشون دادم نذاشتم بهش دس بزنه هرچی گفت بهش ندادم
دایی جون اومد کیف پول دیدم چشاش گرد شد گفت عجب کیفی ماله کیه?????
سریع گفتم ماله تندی گفتم هدید تولدمه که نگیره آخه از هرچی خوشش بیادمیگیره
گفت کی بهت داد???
گفتم حالا دیگه!!!!!!!!
رفتم خونه به مامان نشونش دادم گفت خوش سلیقه اس گفتم بس چی از همونتون بیشتر خوش سلیقه و استعداد داره
گفتم اگه خوش سلیقه نبود که منو انتخاب نمی کرد
همش تو این فکر بودم خدا کنه یه زن بگیرم تا با خانوادم مشکل نداشته باشه و خدا رو شکر تو این رفتارو ندارین انقد با (س )جور شدی که من حسودی میکنم
خلاصه عزیزم سرتو درد نیارم امسال بهترین سال تولدم بود
این پستم به رنگ نیلی میگنم چون تو دوست داری
برای همیشه تاآخرش تا تهش دوست دارم
خیلی زیاد دوست دارم