دختر بد

سلام عزیزم

دختر بد بد بد بد

دیروز با (س) رفتین پارک نوشیروانی خیلی اصرار کردی من بیام ولی نیومدم چراشم خودت خوب میدونی

۱ ساعت بعد دوباره زنگ زدی اصرار  کردی باز من نیومدم گفتی پس ما داریم میریم خونه تو بیا باهم بریم باز گفتم نه ولی خیلی خواهش کردی من اومدم

با خودم گفتم عزیز امروز خوشحاله ناراحتش نکنم من اومد ولی نمیدونم چت بود جواب سلام منو ندادی

بدجوری حالم گرفته شد ازت پرسیدم چته هرچی پرسیدم حتئ منو نگاه نکردی ازاین اخلاقت متنفرم

 خیلی کفری شدم تا خوده خونه باهات حرف نزدم انقدر حرص خوردم که تمام فکام درد گرفت

شب زنگ زدی منم کلی دعوات کردم تهش عذرخواهی کردی مثل همیشه منم تقریبا از دلم در اومد

این پستم به رنگ بنفش کردم خوشت میاد

تاریخ : ۱۳۹۰/۵/۲۰

دوســـــــت دارم

خیلی دوســــــــت دارم

نظرات 1 + ارسال نظر
رزا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ق.ظ http://bparva.blogsky.com

خوشحالم که به خاطر تو حاضر شده این کار ها رو بکنه :)
اما تگه دیروزتون خراب شده به خاطر غرور هر دوتون بوده! اولش تقصیر تو بوده ، تو غرورش رو با نه هایی که بهش گفتی شکستی اونم وقتی اومدی جبران کرده . پس همه اش هم اون مقصر نیست :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد