آخ آخ یادم رفت
چی رو یادم رفت؟
اون روزی اومد بودی پیشم یادم رفت بنویسم
من از تهران برگشته بودم قرار بود شنبه بیام ولی تصادف کردم باعث شد یکشنبه بیام
توام شاکی تهرانو واسم کوفت کردی
هی تنه میزدی که تهران با دختر خاله هات خوش میگذرونی
انیارو میگم که وقتی داری می خونی یادت بیاد
ساعت 3 خوردی بود اومدی تو آموزشگاه من خیلی سرم شلوغ بود نشستی یکی باهم حرف زدی انقد دلم برات تنگ بود که نگو تو بدتر از من
همش دلم میخواست بوست کنم ولی نکردم آخه همیشه باید بزور بوست کنم
میدونم توام دلت واسه بوس کردنام تنگ شده بود(آخه خودت گقتی)ولی همش دوس داری من بزور بوست کنم یعنی نمیزاری اه اه اه
ساعت از 4 گذشت بهت گفتم برو پایین الان دایی میاد تو رفتی منم اومد ولی قبلش بهم گفتی تهران با دختر خاله هات خوش گذشت خیلی بهم برخورد تموم شد همین حرفت امروز برامون کوفت کرد
رفتی پایین منم اومد یه ذره باهات حرف زدم هر دو ناراحت بودیم بهت گفتم که دختر خاله هام تو بغل من بزرگ شدن مثل خواهر میمونن برام
ولی تهش بلدم که چه جوری و چی کار کنم تا باناراحتی نری از پیشم
فقط موندم تو حرف بد میزنی چرا من باید خوبش کنم
بگذریم دوست دارم دیگه
این پست رو برنگ نارنجی میکنم رنگی که میدونم دوست داری
تاریخ : 1390/5/12
دوســـــــــــــــــــــت دارم
خیلــــــی دوســــــــــــــــــت دارم